بدان که تعدیل قوای نفسانیّه، که غایت کمال انسانی و منتهای سیر کمالی بسته به آن است بلکه به یک معنی خود آن است، از مهمات امور است که غفلت از آن، خسارت عظیم و خسران و شقاوت غیر قابل جبران است.
و انسان تا در عالم طبیعت است ممکن است قوای سرکش خود را تعدیل کند و نفس چموش سرکش را در مهار عقل و شرع کشد، و این در اول جوانی
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 153 بسیار سهل و آسان است، زیرا که نور فطرت مقهور نشده، و صفای نفس را از دست نرفته، و اخلاق فاسده و صفات ناهنجار در نفس رسوخ ننموده.
و نفس کودک در ابتدای امر، چون صفحۀ کاغذ بی نقش و نگاری است که هر نقشی را به سهولت و آسانی قبول کند، و چون قبول کرد، زوال آن به آسانی نشود؛ چنانچه مشاهَد است که اطفال را معلومات یا اخلاقی که در اول صباوت حاصل شده تا آخر کهولت باقی و برقرار است، و نسیان به معلومات زمان طفولیت کمتر راه پیدا کند. از این جهت، تربیت اطفال و ارتیاض صبیان از مهماتی است که عهده داری آن، بر ذمۀ پدر و مادر است، و اگر در این مرحله، سهل انگاری و فتور و سستی شود، چه بسا که طفل بیچاره را کار به رذائل بسیار کشد و منتهی به شقاوت و بدبختی ابدی او شود.
و باید دانست که تربیت یک طفل را نباید فقط یکی محسوب داشت، و همین طور سوء تربیت و سهل انگاری درباره یک طفل را نباید یکی حساب نمود. چه بسا که به تربیت یک طفل، یک جمعیت کثیر بلکهْ یک ملت و یک مملکت اصلاح شود، و به فساد یک نفر، یک مملکت و ملت فاسد شود.
نورانیت یک نفر مثل فیلسوف بزرگ اسلامی خواجه نصیر الملّة والدین ـ رضوان اللّٰه علیه ـ و علامۀ بزرگوار حلّی ـ قدّس اللّٰه نفسه ـ یک مملکت و
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 154 ملت را نورانی کرده و تا ابد آن نورانیّت باقی است، و ظلمتها و شقاوتهای مثل معاویة بن أبیسفیان و ائمه جور مثل او، هزاران سال بذر شقاوت و خسران ملتها و مملکتها است؛ چنانچه می بینیم.
و چون اطفال را حشر دائم یا غالب با پدر و مادر است، تربیتهای آنها باید عملی باشد؛ یعنی، اگر فرضاً خود پدر و مادر به اخلاق حسنه و اعمال صالحه متصف نیستند، در حضور طفل با تکلّف، خود را به صَلاح نمایش دهند تا آنها عملاً مرتاض و مربی شوند، و این خود، شاید مبدأ اصلاح خود پدر و مادر نیز شود؛ زیرا که مجاز قنطره حقیقت و تکلف راه تخلّق است.
و فساد عملی پدر و مادر از هر چیز بیشتر در اطفال سرایت کند. چه بسا که یک طفل، که عملا در خدمت پدر و مادر بد تربیت شد، تا آخر عمر با مجاهدت و زحمت مربیان اصلاح نشود.
و حسن تربیت و صَلاح پدر و مادر از توفیقات قهریّه و سعادات غیر اختیاریّه ای است که نصیب طفل گاهی می شود؛ چنانچه فساد و سوء تربیت آنها نیز، از شقاوات و سوء اتفاقات قهریه ای است که بی اختیار نصیب انسان شود؛ چنانچه مراحل سابقی بر این مرحله نیز است که ممکن است در آن مراحل، بذر سعادت انسان و شقاوت آن کشته گردد؛ چون اختیار زن صالحِ خوبِ خوش اخلاقِ سعید، و اختیار غذاهای مناسب حلال، در قبل از حمل و زمان حمل و ایام رضاع و امثال آن، که تفصیل آن محتاج به رساله جداگانه ای است، که امید است به توفیق حق موفّق به افراز آن شوم، و بحث مستقصای جداگانه در اطراف آن کنم با خواست خدای تعالیٰ.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 155 و پس از این مرحله، تربیتهای خارجی از معلّمان و مربّیان ـ غیر پدر و مادر ـ است که آن را نیز در اول امر، پدر کفیل است، و صحت و فساد در این مرحله به ذمۀ پدر است. و البته انتخاب معلم متدیّن خوش عقیده خوش اخلاق، و مدرسه و معلّم خانه مناسبِ دینیِ اخلاقیِ مهذّب، در تربیت ابتدائی طفل دخالت تامّ تمام دارد. چه بسا باشد که نقشه سعادت و شقاوت طفل در این مرحله، ریخته شود و تزریقات معلّمین، یا شفای امراض و یا سمّ قاتل است که عهده دار آن پدر است.
و از این مرحله که گذشت، کم کم حد رشد و بلوغ پیش می آید، و استقلال فکر و نظر و ایام جوانی می رسد. و انسان در این مرحله، خود کفیل سعادت خود و ضامن شقاوت و بدبختی خود است، و هر قدم که به ایام نونهالی و جوانی نزدیکتر است، تحصیل سعادت آسانتر و سهلتر و استقرار آن بیشتر است؛ چون صفحۀ نفس از نقوش خالیتر و به سادگی نزدیکتر است. و اگر تا این مرحلۀ از عمر، دارای اخلاق زشت یا عادت و عمل ناهنجاری باشد، چندان محکم و مستحکم نشده و به مقداری مراقبت و مواظبت می توان آن را تصفیه و تزکیه نمود، و ریشه اخلاق زشت را از بن کند؛ چون نهال نورسی که چندان ریشه در زمین ندوانده با مختصر فشار و کمی زحمت می توان آن را از جای کند. ولی چون مدتی سهْل انگاری شد و انسان درصدد اصلاح و قلع ماده فساد برنیامد کم کم درخت فساد برومند شده و کهن گردد، و ریشه های آن سخت پنجه به زمینِ دل، بند کند که با روزگارهای دراز و ریاضتهای بسیار نیز انسان کمتر موفّق به تصفیۀ آن شود، و شاید عمر مجال ندهد و روزگار مهلت ندهد که انسان اصلاح خود کند؛ چون درخت کهنی که پنجه و ریشۀ خود را به زمین، سخت و محکم بند نموده که با زحمتهای بسیار و رنجهای فراوان نتوان آن را از بیخ و بن درآورد:
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 156
درختی که اکنون گرفت است پای به نیروی شخصی برآید ز جای
ورش همچنان روزگاری هلی به گردونْش از بیخ برنگسلی
چه بسا باشد که یک خُلْق زشتی چون بخل یا حسد مثلاً، که در جوان، نارس است با کمی مراقبت و زحمت بتوان اصلاح کرد؛ بلکه مبدل به اخلاق صالحۀ مقابلۀ آنها کرد، و چون مدتی غفلت شد و سهل انگاری شد، محتاج به ریاضات سخت و مجاهدات شدید طولانی باشد که ممکن است وضعیت روزگار و رسیدن اجل به انسان مجاهد نیز، مهلت اصلاح و تصفیه ندهد و با آن اخلاق ظلمانی و کدورتهای معنوی، که مبدأ و منشأ فشارها و ظلمتهای قبر و برزخ و قیامت است، انسان منتقل به آن عالم شود.
پس بر جوانها حتم و لازم است که تا فرصت جوانی و صفای باطنی و فطرت اصلی باقی و دست نخورده است، درصدد تصفیه و تزکیه برآیند، و ریشه های اخلاق فاسده و اوصاف ظلمانیه را از قلوب خود برکنند که با بودن یکی از اخلاق زشت ناهنجار، سعادت انسان در خطر عظیم است.
و نیز در ایام جوانی اراده و تصمیم انسان، جوان است و محکم. از این جهت نیز، اصلاح برای انسان آسانتر است. ولی در پیری اراده سست و تصمیم، پیر است، چیره شدن بر قوا مشکلتر است. ولی پیران نیز نباید از اصلاح نفس و تزکیۀ آن غفلت کنند و مأیوس شوند؛ زیرا که باز هر چه هست تا انسان در این عالم است ـ که دار تبدّل و تغیّر و منزل هیولیٰ و استعداد است ـ انسان با هر زحمت هم هست خود را می تواند اصلاح کند، و امراض مزمنۀ نفسانیه به هر درجه هم برسد از استحکام، باز می توان قلع ماده نمود. و هیچ مرضی از امراض
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 157 نفسانیه نیست الاّ آنکه آن را تا در این عالم است انسان می تواند اصلاح کند، گرچه در نفس ریشه کرده باشد و ملکه شده باشد و مستحکم گردیده باشد. غایت امر آن که در شدت و کثرت ریاضات نفسانیّه فرق می کند، و هر چه مشکل و سخت و محتاج به مشاقّ بدنی و ریاضات روحیه باشد ارزش دارد؛ زیرا که باز هر چه هست تا انسان در این نشئه است در تحت اختیار خود و با اعمال عبادی و امثال آن انجام می گیرد.
ولی خدای نخواسته، اگر انسان با ملکات فاسده و اوصاف خبیثه به عالم دیگر منتقل شود، اگر نور فطرت و ایمان در باطن ذاتش محفوظ باشد نیز، اصلاح و تزکیه و تصفیۀ نفس از تحت اختیار او خارج شود؛ بلکه قبل از خروج روح از بدن نیز اختیار سلب شود، و طرق دیگری برای اصلاح او به کار برده شود؛ مثل سختیها و فشارهای حال احتضار و قبض روح و وحشتهای رؤیت ملائکۀ موکّلۀ به این عمل ـ که مأمورین غلاظ و شداد حقّند ـ ، و مثل ظلمتها و فشارهای قبر بلکه عذابهای گوناگون قبر که از عوالم غیبیه است؛ چنانچه در روایت است از حضرت رسول ـ صلَّی اللّٰه علیه و آله ـ که: «قبر یا باغی از باغستانهای بهشت و یا گودالی از گودالهای جهنم است».
و در روایت است از حضرت صادق که: «مسلط می شود بر کافر در قبرش نود و نُه اژدها که اگر یکی از آنها نفخه کند به زمین، هرگز درختی از زمین روئیده نشود».
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 158 و اهل معرفت گویند که این موذیات که بر انسان در قبر مسلَّط شود، ظهور ملکوت اخلاق ذمیمه است. و این اخلاق ذمیمه هم در این عالم نیز انسان را فشار دهد و اذیت کند؛ لکن چون نفس در غلاف طبیعت است به واسطۀ غلبۀ خدر طبیعت بر آن، از ملکوت خود غافل است، و قدرت تامّۀ ملکوتیه نیز در آن ظاهر نشده است. از این جهت، از انواع موذیات موجوده در باطن نفس غافل و احساس آنها را نکند.
و چون نشئه ملک به ملکوت عالم قبر و برزخ تبدیل شد، بساط ظاهر برچیده شود، و صفحۀ باطن ظاهر شود، و غیب نفس شهادت شود، و ملکات باطنه محسوس و ظاهر گردد، و به صورتهای مناسبه جلوه کند، و انسان خود را مبتلا و محصور در انواع بلیّات و موذیات بیند، و انواع ظلمتها و کدورتها و وحشتها به او احاطه کند.
و اگر به این فشارها و زحمت و ذلّت و عذابهای برزخی و قبری رفع کدورتهای نفسانی شد و اجانب و غرائب فطرت زایل شد، در قیامت به سعادت رسد، و در ظلّ عنایات شافعان ـ علیهم السلام ـ به مقام کریم موعود خود رسد. و اگر خدای نخواسته ریشۀ اخلاق فاسده و ظلمات و کدورتهای نفسانیه، بکلّی زایل نشد، در اهوال و عذابهای روز قیامت و مواقف پنجاه گانه آن واقع شود، و در تحت فشارها و عذابهای بیشتری واقع گردد، تا بلکه امر به عذاب سخت جهنم منتهی نشود. و اگر در این مواقف هولناک نیز نور فطرت غلبه نکرد، کار
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 159 منتهی به جهنم شود؛ چنانچه گفته اند: «آخِرُ الدَّواءِ ألْکَیّ»؛ آخرین معالجه داغ کردن است.
پس در عذابهای گوناگون جهنم او را در طبقات آن محبوس کنند، تا غلّ و غشّ از باطن نفس و فطرت پاک شود، و طلای خالص فطرت اللّٰه ـ که لایق دار کرامت حق است ـ پیدا شود، و از اجناس غریبه خالص گردد؛ «وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إخْوَاناً عَلی سُرُرٍ مُتَقَابِلِیْنَ». و کیفیت این نَزْع در اشخاص مختلف است حسب اختلاف کمال و نقص ملکات.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 160